پنج گنج

پنج گنج

مروری بر پنج گنج نظامی اثر شاعر بلند آوازه ایرانی.
پنج گنج

پنج گنج

مروری بر پنج گنج نظامی اثر شاعر بلند آوازه ایرانی.

خلوت دوم در عشرت شبانه

خواجه یکی شب به تمنای جنس
زد دو سه دم با دو سه ابنای جنس
یافت شبی چون سحر آراسته
خواستهای به دعا خواسته

مجلسی افروخته چون نوبهار
عشرتی آسوده‌تر از روزگار
آه بخور از نفس روزنش
شرح ده یوسف و پیراهنش

شحنه شب خون عسس ریخته
بر شکرش پر مگس ریخته
پرده شناسان به نوا در شگرف
پرده نشینان به وفا در شگرف

پای سهیل از سر نطع ادیم
لعل فشان بر سر در یتیم
شمع جگر چون جگر شمع سوخت
آتش دل چون دل آتش فروخت

در طبق مجمر مجلس فروز
عود شکرساز و شکر عود سوز
شیشه ز گلاب شکر میفشاند
شمع به دستارچه زر میفشاند

از پی نقلان می‌بوسه خیز
چشم و دهان شکر و بادام ریز
شکر و بادام بهم نکته ساز
زهره و مریخ بهم عشق باز

وعده به دروازه گوش آمده
خنده به دریوزه نوش آمده
نیفه روبه چو پلنگی به زیر
نافه آهو شده زنجیر شیر

ناز گریبان کش و دامن کشان
آستی از رقص جواهر فشان
شمع چو ساقی قدح می به دست
طشت می آلوده و پروانه مست

خواب چو پروانه پرانداخته
شمع به شکرانه سرانداخته
پردگی زهره در آن پرده چست
زخمه شکسته به ادای درست

خواب رباینده دماغ از دماغ
نور ستاننده چراغ از چراغ
آنچه همه عمر کسی یافته
همنفسی در نفسی یافته

نزل فرستنده زمان تا زمان
دل به دل و تن به تن و جان به جان
گفتی ازان حجره که پرداختند
رخت عدم در عدم انداختند

مرغ طرب نامه به پر باز بست
هفت پر مرغ ثریا شکست
آتش مرغ سحر از بابزن
بر جگر خوش نمکان آب زن

مرغ گران خواب‌تر از صبحگاه
پای فلک بسته‌تر از دست ماه
حلقه در پرده بیگانگان
زلف پری حلقه دیوانگان

در خم آن حلقه دل مشتری
تنگ‌تر از حلقه انگشتری
تاختن آورده پریزادگان
همچو پری بر دل آزادگان

بر ره دل شاخ سمن کاشته
خار بنوک مژه برداشته
میوه دل نیشکر خدشان
گلبن جان نارون قدشان

فندقه شکر و بادام تنگ
سبز خط از پسته عناب رنگ
در شب خط ساخته سحر حلال
بابلی غمزه و هندوی خال

هر نفس از غمزه و خالی چنان
گشته جهان بابل و هندوستان
چون نظری چند پسندیده رفت
دل به زیارتگری دیده رفت

غمزه زبان تیزتر از خارها
جهد گرهگیرتر از کارها
شست کرشمه چو کماندار شد
تیر نینداخته بر کار شد

باد مسیح از نفس دل رمید
آب حیات از دهن گل چکید
گل چو سمن غالیه در گوش داشت
مه چو فلک غاشیه بر دوش داشت

چون رخ و لب شکر و بادام ریخت
گل به حمایت به شکر در گریخت
هر نظری جان جهانی شده
هر مژه بتخانه جانی شده

زلف سیه بر سر سیم سپید
مشک فشان بر ورق مشک بید
غبغب سیمین که کمر بست از آب
قوس قزح شد ز تف آفتاب

زلف براهیم و رخ آتشگرش
چشم سماعیل و مژه خنجرش
آتش از این دسته ریحان شده
خنجر آز آن نرگس فتان شده

بوسه چو می‌مایه افکندگی
لب چو مسیحا نفس زندگی
خوی به رخ چون گل و نسرین شده
خرمن مه خوشه پروین شده

باز شده کوی گریبان حور
خط سحر یافته صغرای نور
همت خاصان و دل عامیان
شیفته زان نور چو سرسامیان

غمزه منادی که دهان خسته بود
چشم سخن گو که زبان بسته بود
می چو گل آرایش اقلیم شد
جام چو نرگس زر در سیم شد

عقل در آن دایره سرمست ماند
عاقبت از صبر تهیدست ماند
در دهن از خنده که راهی نبود
طاقت را طاقت آهی نبود

صبر دران پرده نواتنگ داشت
فتنه سر زیر در آهنگ داشت
یافته در نغمه داود ساز
قصه محمود و حدیث ایاز

شعر نظامی شکر افشان شده

ورد غزالان غزلخوان شده

  عسس = داروغه و پاسبان


نطع = سفره


جلاب = شربت قند


دریوزه = گدایی


نیفه = پوستین


زخمه = مضراب


غالیه = مشک و عنبر


غاشیه = زین پوش


خوی = عرق


طغرا = نوعی خط که فرامین را با آن می نوشتند

نظرات 19 + ارسال نظر
نیره پنج‌شنبه 1 آبان 1393 ساعت 20:00 http://naseri-n.blogfa.com

رگ پرنده ها را
در کوچه ها گریستن
از کوچه ها گریختن
زیستن
در کوچه باغ ها
شب ها
با چراغ ها شکفتن
خفتن با لاله های لال
نام ترا شنیدن از رود
خاموش و بی خیال
از رودها گذشتن
در چشمه های باران
یاد سبز آب ها را
شنیدن
رفتن
رفتن
دیدن
اشراق آفتاب تماشا را
بیگانه بودن
بودن
در خوابهای سنگین
رنیگن
رنگین کمانی بودن
آرام
بیدار
بیدار بودن
بودن
بازیچه ی خیال شدن
به سرابی سیراب شدن
افسانه یی گفتن
در خواب شدن
در پشت پیشخوان دکان ها
آواز خواندن
مستانه خواندن
ناساز خواندن
در پشت پیشخوان دکان ها
در خواب رفتن
در خواب دیدن
گلدوزی
ستاره ها را
بر دریا
و سوزن سپیده ی شبنم ها را بر انگشت
بوی خون گل ها را
ترسیدن
بیدار شدن
با دست های خونین آواز خواندن
ترا نامیدن
ترا ندیدن
گرییدن
مهربان بودن
گریان بودن
خواندن
خواندن

ذوالقرنین پنج‌شنبه 1 آبان 1393 ساعت 14:49 http://www.iran2573.mihanblog.com

درود به همه ی دوستان عزیز شوربختانه تارنگار قبلی من فیلتر شد لطفا آدرس جدید را جایگزین آدرس قبلی کنید و خبرم کنید تا شما را لینک کنم

شاد زین مهر افزون پاینده ایران

http://iran2573.mihanblog.com الف ی ر ا ن

چشم.

نیره چهارشنبه 30 مهر 1393 ساعت 18:56 http://naseri-n.blogfa.com

سلام عزیزم
اگه دیر سر میزنم از کم کاریم نیست بلکه از پرکاریه
خب سرم به کار مدرسه خیلی گرمه
ولی تو هرگز فراموش نمیشی

میدونم سرت شلوغه .
مهم نیست هر موقع وقت کردی سر بزن.

نیره سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 17:25 http://naseri-n.blogfa.com

من و صبح بهار، می دانیم
روی دامان هر گلی در باغ
تا چه اندازه، پاک، شبنم هست.

پاک باشیم
ما مگر کمتریم از شبنم.

نیره سه‌شنبه 29 مهر 1393 ساعت 17:23 http://naseri-n.blogfa.com

ای قدسی جانانم ، ای هم دل و هم جانم

از عطرحضورتو ، سرمستم و حیرانم

عاقل ز تو دیوانه ، منزل ز تو ویرانه

ای شمع فروزانه ، پروانه سوزانم

نیره دوشنبه 28 مهر 1393 ساعت 18:00 http://naseri-n.blogfa.com

مانند دو خورشید که بالای زمین است
چشم تو سفر کردنم از شک به یقین است

روشن شده شب های پریشانی شعرم
اینها همه از دولتی این دو نگین است

ای معنی هر واژه ی مبهم !، چه نیازی
با تو به لغتنامه ، به فرهنگ معین است

گهگاه اگر اخم تو چون تلخی زیتون
شیرینی لبخند تو شیرینی تین است

دیوانگی ام گل بکند رفتم از اینجا
با این دل بی حوصله که خانه نشین است

آتش بزن ای عشق ! همه زندگی ام را
آوارگی و در به دری بهتر از این است

من عکس تو را باز در آغوش گرفتم
چون برکه که با خاطره ی ماه عجین است

آری ، نرسیدیم به هم ، حیف... ولی نه
«تا بوده همین بوده و تا هست همین است!»

نیره دوشنبه 28 مهر 1393 ساعت 17:58 http://httpnaseri-n.blogfa.com

خوابیده ای آرام مثل بچه قوها
بیدارم اما با تمام آرزوها

بیدارم و حال مرا باید ببخشی
که دست بردم بی اجازه لای موها

من انجماد سال ها تنهایی ام ... آه
آتش بریز ، آتش برایم در سبوها

با دست خالی آن قدَر پای تو ماندم
که قطره قطره جمع شد این آبروها

یک چشمه از کلّ هنرهای تو کافی ست
تا آب رفته باز برگردد به جوها

وقتی تو باشی هیچ معنایی ندارد
لبخند دخترخاله ها ، دخترعموها!

ای آسمان!چشم از زمین بردار دیگر
خواب است امشب ماه زیر این پتوها

negin taran یکشنبه 27 مهر 1393 ساعت 16:40

با فریناز عزیز به امید خدا همه متون رو دوره خواهیم کرد. ممنون

ممنون نگین جان.

نیره شنبه 26 مهر 1393 ساعت 18:11 http://naseri-n.blogfa.com

مرغ محبتم من ، کی آب و دانه خواهم
با من یگانگی کن ، یار یگانه خواهم


شمعی فسرده هستم ، بی عشق مرده هستم
روشن گرم بخواهی سوز شبانه خواهم


افسانه محبت ، هر چند کس نخواند
من سر گذشت خود را ، پر زین فسانه خواهم


بام و دری نبینم ، تا از قفس گریزم
بال و پری ندارم ، تا آشیانه خواهم


تا هر زمان به شکلی ، رنگی بخود نگیرم
جان و تنی رها از ، قید زمانه خواهم


می آنقدر بنوشم ، تا در رهت چو بینم
مستی بهانه سازم ، گم کرده خانه خواهم

سورنا شنبه 26 مهر 1393 ساعت 15:03

سلام فریناز



میشه داستانهای نظامی روبصورت نثربذاری?

همین قصد را دارم . به خسرو و شیرین برسیم .

محمود شنبه 26 مهر 1393 ساعت 11:19 http://satpars.blogfa.com

آرزوهــــــــــــآیــــــ م هــــــوآیی میــــــشوند . . . !
بر بــــــآد میــــــــــــروند . . . !
دود میشــــــــــــنود . . . !

حــــــس میــــــکنم معتــــــآد حســــــرت هآیــــــم شــــــده ام . . . !
چـــــــــرآ بودنـــــــت رآســـت و ریســـت نمی شــــود؟!. . .
من که تمـــــآم پـــآزل هـــــــای تنهـــآیـــــی امرآ درســــت چیـــــــده

نیره جمعه 25 مهر 1393 ساعت 18:51 http://naseri-n.blogfa.com

تنها برخی از آدمها


باران را احساس می کنند …


بقیه فقط خیس می شوند


شاد شاد شاد باشی

نیره جمعه 25 مهر 1393 ساعت 18:48

وقتی که تو نیستی

دنیا چیزی کم دارد مثل ِ کم داشتن ِ یک وزیدن ، یک واژه ، یک ماه!

من فکر می کنم در غیاب ِ تو ...

همه ی ِ خانه های ِ جهان خالیست!

همه ی ِ پنجره ها بسته است !

وقتی که تو نیستی

من هم تنهاترین اتفاق ِ بی دلیل ِ زمین ام !

واقعا ...

وقتی که تو نیستی

من نمی دانم برای گم و گور شدن به کدام جانب ِ جهان بگریزم

نیره جمعه 25 مهر 1393 ساعت 18:47 http://naseri-n.blogfa.com

خـــوابهـایـم گاهــ ـ ــ ـــــی ...

زیباتر از زندگـــی ام مـی شـونــد ...

کـاش گـ ــ ــاهــی ...

بـــــرای همیشه خـــواب مــی مــانــدم ......!

نیره جمعه 25 مهر 1393 ساعت 18:45 http://naseri-n.blogfa.com

با تو دل من پر از کبوتر شده است

حال من و شعرهام بهتر شده است

حالا تو منی و من تو هستم با تو

تنهایی من چند برابر شده است

نیره جمعه 25 مهر 1393 ساعت 18:44 http://naseri-n.blogfa.com

من در نفس تو رمزها یافته ام

من با نفس تو زندگی ساخته ام

من در نفس تو یافتم مکیده ای

با خون ترانه ی تو در رگ هایم

درخشک ترین کویر بی باران

من در نفس تو خرم آبادم

وقتی دو کبوتر حرم را دیدم

در قرمزی نوک هاشان می شکفند

پنهان کردم در نفس تو گنج هایم را

در ژرف ترین خواب تو اسرارم را

پنهان ز تو ، آهسته امانت دادم

من در نفس تو رود را پوییدم

بازیچه ی موج

از راه تنفس دهان با تو

از غرق شدن به زندگی برگشت

هر بازدم تو روح رؤیای من است

محرابه ی آتشکده در بوسه ی تو

من آتش را به بوسه برگرداندم

خاکستر بوسه را به آهی کوتاه

تا با نفس تو مشتبه گردد

در راسته ی عطر فروشان ، امشب

در بین هزار شیشه ی مشک و گلاب

می پرسم

دستمال عطر آگینی از نفس او چند ؟

نیره جمعه 25 مهر 1393 ساعت 18:41 http://naseri-n.blogfa.com

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد
تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد

ویرانه نشینم من و بیت غزلم را
هرگز نفروشم به دو صد خانه ی آباد

من حسرت پرواز ندارم به دل آری
در من قفسی هست که می خواهدم آزاد

ای بال تخیل ببر آنجا غزلم را
کش مردم آزاده بگویند مریزاد

من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد
آرام چه می جویی از این زاده ی اضداد ؟

می خواهم از این پس همه از عشق بگویم
یک عمر عبث داد زدم بر سر بیداد

مگذار که دندانزده ی غم شود ای دوست
این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد

ارتیاس جمعه 25 مهر 1393 ساعت 16:16 http://artiyas1986.mihanblog.com/

مرا به جرم هزاران گناه می بردند

شبی که روح توبر دوش ماه می بردند

دوباره آمده بودند تا کرانه درد

دلم به جای خودم اشتباه می بردند

ترا بخاطر یک آسمان پراز لبخند

مرا برای قصاص نگاه می بردند

تمام دفتر اشعار من سند می شد

به انضمام دلی غرق آه می بردند

چقدر قاضی پرونده بدقلق می شد

که آبروی تودر دادگاه می بردند

همیشه رسم بر این بوده یک نفر محکوم

به پای چوبه ی داری سیاه می بردند

اگر که چشم تو حکمش دوباره اعدام است

مرا به پای خودم دلبخواه می بردند

نیره جمعه 25 مهر 1393 ساعت 10:13 http://naseri-n.blogfa.com

سلام بر فریناز ادب دوست

باد مسیح از نفس دل رمید
آب حیات از دهن گل چکید

بسیار عالی آفرین

تا سخنست از سخن آوازه باد
نام نظامی به سخن تازه باد

ممنون

ممنون نیره همیشه همراه.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.