پنج گنج

پنج گنج

مروری بر پنج گنج نظامی اثر شاعر بلند آوازه ایرانی.
پنج گنج

پنج گنج

مروری بر پنج گنج نظامی اثر شاعر بلند آوازه ایرانی.

داستان پادشاه نومید و آمرزش یافتن او

دادگری دید برای صواب
صورت بیدادگری را به خواب
گفت خدا با تو ظالم چه کرد
در شبت از روز مظالم چه کرد

گفت چو بر من به سر آمد حیات
در نگریدم به همه کاینات
تا به من امید هدایت کراست
یا به خدا چشم عنایت کراست

در دل کس شفقتی از من نبود
هیچکسی را به کرم ظن نبود
لرزه درافتاد به من بر چو بید
روی خجل گشته و دل ناامید

طرح به غرقاب درانداختم
تکیه به آمرزش حق ساختم
کی من مسکین به تو در شرمسار
از خجلان درگذر و درگذار

گرچه ز فرمان تو بگذشته‌ام
رد مکنم کز همه رد گشته‌ام
یا ادب من به شراری بکن
یا به خلاف همه کاری بکن

چون خجلم دید ز یاری رسان
یاری من کرد کس بیکسان
فیض کرم را سخنم درگرفت
یار من افکند و مرا برگرفت

هر نفسی کان به ندامت بود
شحنه غوغای قیامت بود
جمله نفسهای تو ای باد سنج
کیل زیانست و ترازوی رنج

کیل زیان سال و مهت بوده گیر
این مه و این سال بپیموده گیر
مانده ترازوی تو بی سنگ و در
کیل تهی گشته و پیمانه پر

سنگ زمی سنگ ترازو مکن
مهره گل مهره بازو مکن
یکدرمست آنچه بدو بنده‌ای
یک نفست آنچه بدو زنده‌ای

هر چه در این پرده ستانی بده
خود مستان تا بتوانی بده
تا بود آنروز که باشد بهی
گردنت آزاد و دهانت تهی

وام یتیمان نبود دامنت
بارکش پیره‌زنان گردنت
باز هل این فرش کهن پوده را
طرح کن این دامن آلوده را

یا چو غریبان پی ره توشه گیر

یا چو نظامی ز جهان گوشه گیر

 

 


طرح = نقش


ندامت = پشیمانی


شحنه = داروغه


زمی = زمین


وام = قرض

نظرات 16 + ارسال نظر
تیرداد چهارشنبه 28 آبان 1393 ساعت 21:57 http://tirdadansari.blogfa.com/

غم نان ومشکلات بیهوده نبود ...ادم عمرش رو میگذاشت تو این کتابها غور میزد....شاد باشی....

سپاس

ارتیاس شنبه 24 آبان 1393 ساعت 17:52

درود بر شما
امروز دو بار اومدم تا این شعرو بخونم خیلی خوشم اومد مخصوصا ازین تکیش
گر ملکی خانه شاهی طلب
ور گهری تاج الهی طلب

سپاس از توجهت.

سکوت منتظر... پنج‌شنبه 22 آبان 1393 ساعت 01:49 http://kiarash53.blogfa.com

"ردیف ردیف غزل گیسوانت..."
مهمانید به سروده ای با بوی آبان...53

خدمت میرسم.

محمود چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 17:39 http://satpars.blogfa.com

"امیــــــــــــد" یعنی اینکه بدونی برای انجام کارهای بزرگ

همیشه نمیشه یک گام بزرگ برداشت

گاهی وقت ها هم باید یه عالمه گام کوچیک برداریم

احسان سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 23:59 http://www.immortalpasargad.blogfa.com/

درود.
خوب نبود! عالی بود. عالی. محشر.
با این دو بیت خیلی حال کردم و خوشم اومد:

یکدرمست آنچه بدو بنده‌ای
یک نفست آنچه بدو زنده‌ای
هر چه در این پرده ستانی بده
خود مستان تا بتوانی بده

گاهی به خودم میگم چرا من که این همه به شعر علاقه دارم و کتاب های شاعران بزرگ کشورمون رو خریدم، ولی باز هم نمیرم آنچنان که باید، کتاب هاشون رو بخونم و لذت ببرم. میخونم، ولی نه زیاد. شاید یک دلیلش این باشه که کتاب های دیگری هم دارم که از دید من باید نخست اونا رو خوند و به پایان رسوند و سپس برم سراغ شعرخوانی! نظر شما چیه بانو فریناز؟

موافقم. چون خودمم به این درد دچارم.

هانیه سه‌شنبه 20 آبان 1393 ساعت 22:48 http://mh-2014.mihanblog.com

باید که عشق ورزید، باید ک مهربان بود *** زیرا که زنده ماندن، هر لحظه احتمالیست

مریم دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 19:46 http://mihanamiranzamin.mihanblog.com

باد می وزد …

میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی

تصمیم با تو است . . .

بروزم

مریم دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 19:40 http://mihanamiranzamin.mihanblog.com

سلام

زیبا بود مرسی

بروزم

ممنون.
خدمت میرسم.

نیره دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 19:09 http://naseri-n.blogfa.com

اگر نمیتوانی شاه راه باشی، کوره راه باش،



اگر نمیتوانی خورشید باشی، ستاره باش،



با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند



هر آنچه که هستی، بهترینش باش...

سورنا دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 05:52 http://sourenajon.blogfa.com/

سلام

قشنگ بود



http://sourenajon.blogfa.com/

ممنون

نیره یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 18:53 http://naseri-n.blogfa.com

"عمر"

دیروز، امروز، فردا
عمر
حکایت همین سه روز است
دیروز
آمد و رفت
فردا
همواره مجهول است
با این حساب
عمر
فقط یک روز است
و آن هم
همین امروز است

نیره یکشنبه 18 آبان 1393 ساعت 18:47 http://naseri-n.blogfa.com

دلم می خواست

وقتی می آمدی خواب باشی

بعد من در چشمهایت نگاه می کردم و خودم را می دیدم

می خواستم وقتی بیایی

هوا خوب باشد

شب اگر بود ماه داشته باشد

و روز اگر بود ، روزیش هم ، همراه خودش بود

و آفتابش ناز تابیده بود

وقتی می آمدی دلم می خواست

بهار شده باشد

یا پاییز یا زمستان یا ...

هر چی !

وقتی می آمدی

دلم میخواست

بیایی .

سکوت منتظر... جمعه 16 آبان 1393 ساعت 11:13 http://kiarash53.blogfa.com

هروقت تو شبیه باد می شوی
می وزی در شهر
در کوچه و خیابانهای دلم...
بله درست خواندی!
درست در دلم
چیزی تکان میخورد
آرامشی شاید
دلهره‌ای و یا خیالی
دلم به وزیدن گاه به گاهت عادت دارد
من به زندگی کردن
رضایت دارم
به خاطر تماشای
لحظه‌های دیدار تو...

نیره جمعه 16 آبان 1393 ساعت 10:05 http://naseri-n.blogfa.com

سلام ای غـــــروب غریبـــــــــانه دل


سلام ای طـلــــــــوع سحرگاه رفتن


سلام ای غـــــم لحظه های جدایی


خداحافظ ای شعرشب های روشن


خداحافظ ای شعرشب های روشن


خداحافظ ای غــــصه عاشـــــــــقانه


خداحافظ ای آبـــــی روشــن عشق


خداحافظ ای عــــطر شــــعرشــبانه


خداحافظ ای هم نشـــین همــیشه


خداحافط ای داغ بـــردل نشـــــسته


تو تنـها نمی مانی ای مانده بی من


تو را می سـپارم به دل های خسته


به شـــب می سپارم تو را تا نسوزد


به دل می ســپارم تو را تا نمــــــیرد


اگر چــشــمه واژه ازغــــم نخـشکد


اگر روزگار ایــــن صــــدا را نگــــــیرد


خداحافــظ ای بــــــرگ وباردل مـــن


خداحافــظ ای سـایه سـار همیشه


اگرسـبز رفتـــــی ، اگر زرد ماندم


خداحافــظ ای نـــو بــهار همــــیشه

نیره جمعه 16 آبان 1393 ساعت 10:03 http://naseri-n.blogfa.com

سلاااااااام
عالی بود فریناز جون

یا چو غریبان پی ره توشه گیر
یا چو نظامی ز جهان گوشه گیر

سکوت منتظر... جمعه 16 آبان 1393 ساعت 02:51 http://KIARASH53.BLOGFA.COM

امروز
بادها
آن‌قدر سبک می وزند
که پرِ کاهی از تنهایی من
روی لب‌هایشان نیست
تنها چند پرنده‌ی خاموش
از من تا تو
پر می‌کشند
هفت بار
راستی...!
روی شانه‌ات
آرامشی است که...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.