پنج گنج

پنج گنج

مروری بر پنج گنج نظامی اثر شاعر بلند آوازه ایرانی.
پنج گنج

پنج گنج

مروری بر پنج گنج نظامی اثر شاعر بلند آوازه ایرانی.

حکایت

شنیدستم که دولت پیشه‌ای بود
که با یوسف رخیش اندیشه‌ای بود
چنان در کار آن دلدار دل بست
که از تیمار کار خویشتن رست
چنان در دل نشاند آن دلستان را
که با جانش مسلسل کرد جان را
گرش صد باغ بخشیدندی از نور
نبردی منت یک خوشه انگور
چو دادندی گلی بر دست یارش
رخ از شادی شدی چون نوبهارش
به حکم آنکه یار او را چو جان بود
مدام از شادی او شادمان بود
مراد شه که مقصود جهانست
بعینه با برادر هم چنانست
مباد این درج دولت را نوردی
میفتاد اندر این نوشاب گردی
جمالش باد دایم عالم افروز
شبش معراج باد و روز نوروز
بقدر آنکه باد از زلف مشگین
گهی هندوستان سازد گهی چین
همه ترکان چین بادند هندوش
مباد از چینیان چینی برابر وش
حسودش بسته بند جهان باد
چو گردد دوست بستش پرنیان باد
مطیعش را زمی پر باد گشتی
چو یاغی گشت بادش تیز دشتی
چنین نزلی که یابی پرمانیش

مبارکباد بر جان و جوانیش

 

 پرنیان = حریر

نظرات 6 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت 23:50 http://mihanamiranzamin.mihanblog.com

درود بر بانو فریناز

با مطلبی درباره ریشه مشترک مردم فلات ایران بروزم

چشم.

amin یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 08:26 http://aspris.blogfa.com

درود
12 آبان شد
به روزم
هماره انوشه بزی

چشم

نیره شنبه 16 آبان 1394 ساعت 18:47

سلام بر بانوی نظامی نویس
خسته نباشید
معنی رخیش چیست؟
که با یوسف رخیش اندیشه‌ای بود
ممنون

درود نیره جان
یعنی کسی که رخی چون یوسف داشت. کنایه از زیبارو است.

نیره شنبه 16 آبان 1394 ساعت 18:45

روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

روزی که کمترین سرود

بوسه است

و هر انسان

برای هر انسان

برادری است

روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند

قفل

افسانه یی ست

وقلب

برای زندگی بس است.

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف

زندگی ست

تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.

روزی که هر لب ترانه یی ست

تا کمترین سرود ، بوسه باشد.

روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی

و مهربانی با زیبایی یکسان شود.

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم . . .

و من آن روز را انتظار می کشم

حتی روزی که دیگر نباشم



احمد شاملو

سکوت منتظر... شنبه 16 آبان 1394 ساعت 00:54 http://KIARASH53.BLOGFA.COM

چقدر خواب ببینم که مال من شده ای
و شاه بیت غزل های لال من شده ای
چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض
جواب حسرت این چند سال من شده ای
چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟
تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای
چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم
خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای
که اتفاق بیفتد کنارتان هستم
برای وسعت پرواز بال من شده ای
میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق
تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای
مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست
عجیب خواب قشنگی ست مال من شده ای

سکون منتظر... شنبه 16 آبان 1394 ساعت 00:51 http://KIARASH53.BLOGFA.COM

چشم انتظار آن بهارم
که با تقویم از راه نمی آید
و با تقویم راه نمی آید
چشم انتظار آن بهارم
که با ....
آه نمی آید !
"مژگان عباسلو"

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.