مروری بر پنج گنج نظامی اثر شاعر بلند آوازه ایرانی.
مروری بر پنج گنج نظامی اثر شاعر بلند آوازه ایرانی.
میوه فروشی که یمن جاش بود
روبهکی خازن کالاش بود
چشم ادب بر سر ره داشتی
کلبه بقال نگه داشتی
کیسهبری چند شگرفی نمود
هیچ شگرفیش نمیکرد سود
دیده به هم زد چو شتابش گرفت
خفت و به خفتن رگ خوابش گرفت
خفتن آن گرگ چو روبه بدید
خواب در او آمد و سر درکشید
کیسه بر آن خواب غنیمت شمرد
آمد و از کیسه غنیمت ببرد
هر که در این راه کند خوابگاه
یا سرش از دست رود یا کلاه
خیز نظامی نه گه خفتن استوقت به ترک همگی گفتن است
خازن = انباردار
کلبه = دکان ، خانه کوچک
کیسه بر = دزد
مشق مینویسی ولی از خودت مینویسی پ محشره
تو پست ثابت وبم کسب درامد گذاشتم برو ثبت نام کن درامدزاییش بد نیست
ممنون.
خسته نباشی عزیزم
ممنون
باران که می بارد هوا آهنگ دارد
سیـما هماهنگ سما آهنگ دارد
وقتی خـدا آهنــگ را می آفریند
آن کشتی بی ناخدا آهنگ دارد
این زمزمه در بیت اول بود آهنگ
این نغــمه ی ناآشنا آهنگ دارد
اینجا ردیف و قافیه باشدهماهنگ
نَم نَــم بهـــارآشــنا آهنگ دارد
اینک هوا باران، باران با ترانه
اینجازبان عشق ها آهنگ دارد
اینجا نوای بلبل و ســــاز قناری
بشنو (طریقت) بیـصدا آهنگ دارد
شناور سوی ساحل های ناپیدا
دو موج رهگذر بودیم
دو موج همسفر بودیم
گریز ما
نیاز ما
نشیب ما
فراز ما
شتاب شاد ما با هم
تلاش پک ما توام
چه جنبش ها که ما را بود روی پرده دریا
شبی در گردبادی تند روی قله خیزاب
رها شد او ز آغوشم
جدا ماندم ز دامانش
گسست و ریخت مروارید بی پیوند مان بر آب
از آن پس در پی همزاد ناپیدا
بر این دریای بی خورشید
که روزی شب چراغش بود و می تابید
به هر ره می دوم نالان به هر سو می دوم تنها
حداقل دوسه تا گل میزاشتی واست معنی کردم وکلماتشو نوشتم
خوبه اینکارا به عهده ی تو هست که ادبیات خوندی
اسما شاهنامه خوان وایراندوست هستید ولی رسما هیچ
من ادعایی ندارم اما تو نشون دادی که عوض نشدی. من چون فکر کردم تغییر رویه دادی نظرت را گذاشتم ولی دیگه نظرت را حذف می کنم
وبت عالیه واقها محشره
خوشحال میشم به منم سربزنی
ممنون. البته محشر که نیست. مشق مینویسم.
خدمت میرسم.
ابوطالب هاشمی
به زبان بوشهری
بوا=بابا
سیم بگو:برای من بگو
نها=گذشته
بی=بید=بود
مث=مثل
ایسو=الان
اوسو=قبلا
اوسنل=آن زمان
او=آب
خین =خون
پیل=پول
لوش=لبش
می=مگر.... بخالت =به خیالت .....می بخالت=مگر خیال میکنی
نوم=نام
تنگسم=پریدم
بهض=بهتر
امبلا=ایندفعه
دفه=دفعه
می خرن=میخورند
ز سر=سر زد
پاک بی= همه اش بود
دوش پرسیدم سوالی از بوآ
گفتم ای، بی عهد سابق آشنا
سیم بگو بینُم نها هم روزگار
داشت مث الان سری ناسازگار ؟
سیم بگو بینُم نها هم درد بی ؟
چهره ی غم بار وُ رنگ زرد بی ؟
گو بدونم اُوسنل هم آسمون
ایقدر بی پـی زمین نامهربون ؟
از غم اُو ، باغ رنگی داشت زرد ؟= از بی آبی باغ زرد رنگ بود؟
کُه نبیدش مال غیر از سنگ و برد ؟
زندگی بی لطف بید و بی صفا ؟
مهر کم بید و نبید اصلاً وفا ؟
مهربونی و صمیمیت نبی؟
احترام و حرمت و همت نبی؟
اُوسونم سر مال دنیا بیش و کم
تشنه بیدن آدمل سی خین هم؟
رشوه خواری اُو سو کم بی یا زیاد ؟
داشتن قضات سابق عدل و داد ؟
مردم دورهء نهاتر هم و ناج
مُر می کردن پیل و می رفتن سی حاج ؟
اُوسونم هر پیل دار بد مرام =آن زمان هم هر پولدار بی مرام
آدمی بی خوب و صاحب احترام ؟=آدمی خوب وصاحب احترام بود؟
سیم بگو ای از قدیمل یادگار
بین چطوری بی نهاتر روزگار ؟
مدتی کم غرق فکر آبی بوآ
مثل سنگی بی تکون و بی صدا
لوشِ بعد از آخ سردی واز کِ =لبهاش را بعد از آهی سرد باز کرد
قصه از دوره ی نها آغاز کِ
گفت : هــا ، اینگل که گفتی پاک بی =اینهایی که گفتی همه اش در قدیم بود
غم درازیش اینجو تا افلاک بی
اُوسو بدبختی و الان بیش بی
باغ آسایش درختش گیش بی
روزگار رنج و زحمت بی نها
راحتی معنی نمیدا عهد ما
وضع دنیا مثل الانش نبی
غیر نونی خشک سر خوانش نبی
می بخالت اُوسنل دیوار بی =فکر میکنی اونموقع دیوار بود؟
اکثراً دور فده یَل خار بی
نوم یخچال اُوسو نامعقول بی
اُو خنک اُو خمره و اُو دوُل بی=آب خنک همان آب دول=سطل وآب خمره بود
مثل الان حونیل هالی نبی
غیر زیر پی کَه خدا غالی نبی
کی میدونس پنکه و کولر چنه
زود پز و کپسول و گاز و فر چنه
تلفن و تلویزون و تلگراف
قصه سیمرغ بید و کوه قاف
الغرض ای جون دل، ایام پیش
فقر مالی بید از الانه بیش
تِنگسم تو حرفش و گفتم بوآ
یعنی الان بهضِ از دورهء نها ؟=یعنی الان بهتر از دوره قبل هست؟
اُمبُلا برعکس دفهء اولی
پوز خندی وَم زد و بی معطلی
گفت نه اِی از حقیقت نگذریم
ایسو از خیلی لحاظل بد تریم
ها بوآ جون مردم دورهء نها
مردمی بیدن یه رنگ و بی ریا
ظاهر و باطن یکی بی عهد پیش
گرگ معلوم وُ مشخص بید میش
اُوسو قد الان ریا کاری نبی
کار آدم ، آدم آزاری نبی
بیش الان بی نهاتر اعتقاد =گذشته اعتقادات بیش از الان بود
خیلی از الانه کمتر بی فساد
یادمه ایام سابق پیل سود =پول نزول
هر کسی میدا ، می گفتن وَش جهود=هرس نزول میداد به او جهود میگفتند
اِیسو خیلی آدمل پر ادعا =الان ادمهای مدعی زیادی
می خرن آسوده و راحت ربا=خیلی راحت ربا میخورند
او زمانل اِی کسی می رفت مشد =اگر کسی به مشهد میرفت
بعد واگشتن نمی کرد کار بد
حاجیل هم بعد واگشتن وُ حج
تا میا یادم نمیرفتن دِ کج=تا یادم میاد راه کج نمیرفتن
اِیسُو خُو هر جا زِ سر فعل بدی =الان که هرجا کار بدی اتفاق افتاد
فاعلش یا حاجیِ یا مشهدی !!=انجام دهندش یا مشهدیه یا حاجی
ساده بی دورهء نهاتر زندگی
راست تر بی در حقیقت بندگی
گفتمش اصلاً بگو بی غلّ و غش
اِیسُو یا سابق ، کمُوشونن نِخش ؟=کدومشون بهتر بودند؟الان یا گذشته؟
گفت : اگر انصاف می خی از بوآ
اُوسُو بد بی ، اِیسُو بدتر از نها
گفتمش پس کی خَش ایبو روزگار ؟ =پس کی روزگار خوش میشود؟
گفت : دوران امام هشت و چار
گفتمش بیشتر بگو از چار و هشت
گفت: طالُب ، تا بخوسیم ، شوُ گذشت= بگذار بخوابیم..دیر وقته
سلام فریناز جان
سپندارمذگان و بزرگداشت مقام والای زن گرامی باد...
درود
دعوتید به تماشای یک
ناکام
وبلاگتون خیلی خوبه.به وب منم سر بزنین.
چشم
سلام سرکاره خانم جلالی از اشعار انتخابی وبلاگتون بسیار لذت بردم در پناه حق موفق باشید وب من در حوزه معارف هست قابل دونستید تشریف بیارید.
خدمت میرسم
هنگامی که اهل حق به باطل سکوت می کنند؛
اهل باطل گمان می کنند که خودشان بر حق هستند !
سلام خانم من تازه کارم وتازه شروع به وبلاگ سازی کردم وبلاگم موضوعش ادبیات خوش حال میشم از من حمایت کنید تا پله های ترقی روبه موفقیت را با کمک شما طی کنم با تشکر : یک انشاء نویس کوچک
خواهش می کنم .
اگر کاری ازمن بربیاد در خدمتتون هستم.
درود
ممنونم فریناز خانوم
پیروز باشید
سپاس
خیلی جالبه تا اخرش گوش بده حتما..نزنی جلوها..
http://uplod.ir/0ooylzm2dwth/VID-20150212-WA0001.mp4.htm
درود فریناز خانوم
ممنون ازتون
اگه مایل باشید همدیگر رو پیوند کنیم
با افتخار لینکتون کردم.
سپاس
سلام
محمد رضا لطفی وهوشنگ ابتهاج
http://hn12.asset.aparat.com/aparat-video/20ffe4e7989a10f41a34057ad25417aa1497074.mp4
درود بر شما
بسیار زیبا بود.
سپاس
درود
دعوتید به
شکار
چشم
ممنون مهربونم
___♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥______________________
___♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥___________________
__♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥........____ _____
__♥♥♥♥-...-♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥..______
__♥♥♥---------♥♥♥♥♥♥♥♥♥.____
__♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥......___
___♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥.____
____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥._____
______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥._____
________♥♥♥♥♥♥♥♥♥._____
__________♥♥♥♥♥♥._____
____________♥♥♥.____
_____________♥.._____
_____________♥._________
___________________________
می روم از دل خاطـــرها بیرون
رد پایم گل پرپریست
که جا می ماند در هیاهوی زمــان
بگذار این گل هم به خاطره ها بپیوندد
مثل گلبرگ های لای دفترم
می دانم که خــــــدا
گل تازه ای برایم چیده است
پر از عطر عشق و صفــا ...
درود فرزندان ایران زمین:
برای سپاس تمام مهربانیهایت روز سپندارمذگان را برگزیدم تا بگویم
برای تمام شادیهایی که با حضورت در قلبم
من هدیه کردی سپاسگذارم
روز عشاق ایرانی مبارک
آیا می دانید درتاریخ چند هزارساله ایران زمین
مردم ایران جشنهای فراوانی داشتند؟ که یکی از
آن جشنها روز عشاق بوده؟ پس چرا ما بجای آن
والیتاین که جشنی بیگانه است را برگزار میکنیم؟
با مطلبی دراین مورد به روز هستم خواهشن با
آمدن وخواندن این مطلب وگذاشتن دیدگاه خود
درمورد این مطلب من را خرسند کن...درضمن
پیشاپیش29بهمن روز عشاق را شادباش گویم...
بدرود کورش (فرزند ایران:گودین)
هِمِدان که فَخر ایرانه و ، شهری قِدِرِه

تَریفش سَرنیمی یا ، اِگه بگم وَخد می وِرِه
وِلی اَتمامِ گویِشایْ که لفظِ بِِشِره
فارسی ،لفظِ هِمِدانی یِّه و ، مِثدِ شِکِرِه
هِمِدان ، پاتختِ ایرانِ قٍدیم و هُنِرِه
گویشِ پهلوی که لفظِ صغیر و کبیره
اَصلِ لفظِ مردم اینجاس و اَ یاد نیمیره
بدانین که شهرِما هَس همه جورقِوم تیرِه
هر کی میگه هِمِدانی فارس نیس و گِرِّه میرِه
حگمن اَ تاریخِ ئی شهر و دیار ، بی خِوِره
ئی دیار اَ سِتِم و ظلم ِ زِمان ناله داره
اَ داغِ خونایْ که رِخدَن رو تِنِش لاله داره
جوآنایْ غیرِتی عینِ رستِمِ زاله داره
هِمِدان سابقه یِ چندین هزار ساله داره
پَ دیِه شی شهر ما اَ همّه یِ شهرا سِرِه
خیلی جالب و شیرین بود
درود بر فریناز ادب دوست عزیزم

این بار شعر کوتاهی بود زیاد طول نکشید خوندنش
میگم یه خلاصه از معنی شعر در آخر بزاری هم بد نیست
البته منظورم یه معنای کلی شعره
از همه تلاشت سپاسگزارم
ممنون نیره جون
البته معنی کلمات مهم را در ادامه مطلب گذاشتم.
ﻣﻦ ﻫﻨوز
ﮔﺎﻫﯽ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ...
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ
ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ.
از : ناظم حکمت
من آموخته ام مهم نیست چقدر امروز
طاقت فرسا به نظر میرسد
زندگی ادامه دارد
و فردا بهتر خواهد شد
گفت دانایی که گرگی خیره سر


هست پنهان در نهاد هر بشر!
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب،ما بین این انسان و گرگ
زور بازو چاره ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زور آفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
و آن که از گرگش خورَد هر دم شکست
گرچه انسان می نماید،گرگ هست!
و آن که با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری،گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدگر را می درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی می کنند
و آن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟!
فریدون مشیری
سوگند به نگاهت


بعد از تو
هیچ گامی نتوانست
تعقیب کند خوشبختی را
طوفان خاطرات، خم کرد
تن خسته ی صنوبر بهار را
اما،سکوت خواهد کرد
خوشه ی تنهایی ام
تا دستی به پیشواز می رود
پلکی به انتظار باز است
و
لبی به بوسه ای سرخ . . .
سکوت خواهد کرد
تا خدای آشنایی،لبریز تنهایی است.
بهار
به دستانم نگاه میکنم!


خالی و خسته!
چه قدر کتاب ورق زدهام!چه قدر نوشتهام!
چه قدر فکر کردهام!
پندارم این بود که ما هنوز به زندگی نرسیدهایم
و برای رسیدن به آن زندگیِ موعود ذهنیاَم
من و تو و مامان و لیلا و سینا
سوار بر سورتمه ی زمان به پیش می رفتیم
و کسی نبود که به ما بگوید:هِی!
عمو!
زندگی همین است!
"حسین پناهی"
وحشت از عشق که نه،ترس ما فاصله هاست


وحشت از غصه که نه،ترس ما خاتمه هاست
ترس بیهوده نداریم،صحبت از خاطره هاست
صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست
کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ی ماست
گله از دست کسی نیست،مقصر دل دیوانه ی ماست
قیصر امین پور